جدول جو
جدول جو

معنی ورگ تلی - جستجوی لغت در جدول جو

ورگ تلی
گیاهی شبیه کنگر که تیغ های زیادی در برگ های آن وجود دارد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ گِ تَ)
تلخی که در گلاب باشد. (آنندراج) :
آن گل چو در عرق شود از آتش عتاب
چین چین او رگ تلخی است در گلاب (کذا).
حاجی طالب نصیب اصفهانی (از آنندراج).
- رگ تلخی داشتن، دارای طعم مایل به تلخی (تلخوش) بودن (میوه و غذا)
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ تِ)
زر طلا را گویند. (برهان). زر تمام عیار. زر خالص. (آنندراج). زر پاک است و طلا معرب آن است. (انجمن آرا). زر خالص. (ناظم الاطباء). صحیح زر طلی و زر طلا است. (حاشیۀ برهان چ معین) :
نرگس فیروزه تخت تاجی بر سر نهاد
قبه ز زر تلی پرده ز سیم مذاب.
اثیرالدین اخسیکتی (جهانگیری).
وجود مرد دانا مثال زرتلی است
که هر کجا برود قدر و قیمتش دانند.
سعدی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ تَ لا)
امر عظیم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ورنتل شود
لغت نامه دهخدا
تله ی گرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
قطعات تیغ گونه ی حصیر، چوب و تخته
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع گیاهان تیغ دار که بته مانند است
فرهنگ گویش مازندرانی
هنگام زمستان، موقع باریدن برف
فرهنگ گویش مازندرانی
گوجه سبزی دیر رس که مزه ای ترش و شیرین دارد
فرهنگ گویش مازندرانی